آموزش کودکان

داستان‌ها و واژه‌ها؛ پلی به دنیای شیرین خانواده به زبان انگلیسی 📚💖

انتشار 17 اردیبهشت 1404
مطالعه 9 دقیقه

یادگیری واژگان خانواده به زبان انگلیسی با رویکردی خلاقانه و داستان‌محور، کودکان را به تقویت زبان، شناخت اعضای خانواده و درک ارزش‌هایی چون عشق، همکاری و مسئولیت‌پذیری ترغیب می‌کند؛ تجربه‌ای آموزنده برای کودکان و والدین.

داستان‌ها و واژه‌ها؛ پلی به دنیای شیرین خانواده به زبان انگلیسی 📚💖

خانواده اولین مدرسه‌ی زندگی هر کودک است؛ جایی که عشق، حمایت، دوستی و یادگیری در هم می‌آمیزند. آموختن واژگان مربوط به اعضای خانواده به زبان انگلیسی، نه‌تنها به تقویت مهارت‌های زبانی کودکان کمک می‌کند، بلکه آن‌ها را تشویق می‌کند تا با عشق و علاقه درباره‌ی عزیزانشان صحبت کنند. این محتوا با رویکردی خلاقانه، آموزشی و سرگرم‌کننده، به معرفی اعضای خانواده به زبان انگلیسی می‌پردازد و سعی دارد از طریق شکلک‌ها، ترجمه‌ی فارسی، تلفظ، و جملات ساده اما کاربردی، یادگیری را برای کودکان و حتی والدین جذاب‌تر و قابل فهم‌تر کند.

علاوه بر بخش واژگان، سه داستان کوتاه و آموزنده با محوریت خانواده ارائه شده که هر یک، مفاهیمی چون همکاری، روابط خانوادگی، مسئولیت‌پذیری و عشق را به زبانی ساده و کودک‌پسند منتقل می‌کنند. داستان‌هایی مانند "پیک‌نیک بزرگ خانواده لی‌لی"، "درخت خانوادگی تیم" و "نوزاد جدید در خانواده" به کودکان کمک می‌کنند تا همزمان با یادگیری زبان، ارزش‌های خانوادگی را نیز درک و احساس کنند.

این مجموعه نه‌تنها یک منبع مفید برای یادگیری زبان انگلیسی پایه به شمار می‌آید، بلکه بستری برای گفتگوهای صمیمانه میان کودک و والدین درباره‌ی خانواده و روابط انسانی فراهم می‌کند. با استفاده از این مطالب، می‌توان آموزش را به تجربه‌ای شاد، مؤثر و عاطفی تبدیل کرد؛ تجربه‌ای که در حافظه‌ی کودکان برای همیشه باقی می‌ماند.

👨‍👩 Parents - والدین

👨 Father / Dad – پدر

🔹 My dad is strong and smart!
🔸 بابای من قوی و باهوشه!
🗣 /ˈfɑːðər/

1

👩 Mother / Mom – مادر

🔹 My mom gives the best hugs!
🔸 مامانم بهترین بغل‌ها رو می‌ده!
🗣 /ˈmʌðər/

1

👧🧒 Children - فرزندان

👦 Son – پسر

🔹 My son loves to play with cars.
🔸 پسرم عاشق بازی با ماشیناس!

1

👧 Daughter – دختر

🔹 My daughter likes to draw cats.
🔸 دخترم دوست داره گربه بکشه!

1

👴👵 Grandparents - پدربزرگ و مادربزرگ

👴 Grandfather / Grandpa – پدربزرگ

🔹 Grandpa tells funny stories.
🔸 پدربزرگ قصه‌های بامزه می‌گه!

1

👵 Grandmother / Grandma – مادربزرگ

🔹 Grandma makes yummy cookies!
🔸 مادربزرگ شیرینی‌های خوشمزه می‌پزه!

1

👦👧 Siblings - خواهر و برادر

👦 Brother – برادر

🔹 My brother is my best friend.
🔸 برادرم بهترین دوسته منه!

👧 Sister – خواهر

🔹 My sister sings beautiful songs.
🔸 خواهرم آهنگ‌های قشنگ می‌خونه!

1

🧑‍🤝‍🧑 Relatives - فامیل

👨‍🦰 Uncle – دایی / عمو

🔹 My uncle is very funny!
🔸 داییم خیلی بانمکه!

1

👩 Aunt – خاله / عمه

🔹 My aunt brings me gifts.
🔸 خالم برام هدیه میاره!

1

👧🧒 Cousin – پسر یا دختر دایی/عمو/خاله/عمه

🔹 My cousin and I play video games.
🔸 من و پسر داییم با هم بازی می‌کنیم.

👦 Nephew – پسر خواهر یا برادر

🔹 My nephew is a cute baby.
🔸 پسر برادرم یه نوزاد نازه!

👧 Niece – دختر خواهر یا برادر

🔹 My niece is learning to walk.
🔸 دختر خواهرم داره راه رفتن یاد می‌گیره.

1

🏠 Example Sentences - جملات سرگرم‌کننده

1

  1. This is my mom. She is very kind.
    این مامانمه. خیلی مهربونه. 💕

  2. That is my brother. He is 10 years old.
    اون برادرم هست. ده سالشه. ⚽

  3. I love my grandma and grandpa.
    من پدربزرگ و مادربزرگم رو دوست دارم. 🍪📖

  4. My uncle is funny!
    داییم خیلی بامزه‌ست! 🤣

  5. My cousin has a red bike.
    پسر عمه‌م یه دوچرخه قرمز داره. 🚲

Story 1: Lily's Big Family Picnic

It was a sunny Saturday morning, and Lily was very excited. Her whole family was going to the park for a big family picnic

Lily helped her mom and dad pack sandwiches, fruit, and juice. Her little brother, Max, carried the ball. "Are Grandma and Grandpa coming?" Max asked. "Of course!" said Dad. "And Uncle Ben, Aunt Sara, and your cousins too

1

At the park, everyone found a nice spot under a big tree. Grandma brought cookies, and Grandpa brought his guitar. Lily's cousins, Mia and Jake, ran to her. "Let’s play!" they shouted

While the adults talked and laughed, the kids played tag and soccer. Uncle Ben and Aunt Sara took photos. "Say cheese!" said Aunt Sara

Later, the family sat in a circle to eat. Lily said, "I love our family. We have so much fun together!" Grandpa played music, and everyone sang songs

As the sun set, Mom said, "Time to go home." Lily felt happy and tired. She hugged Grandma, Grandpa, and all her cousins

"Family is the best!" Lily said, smiling

1

داستان 1: پیک‌نیک بزرگ خانواده لی‌لی

صبح شنبه‌ای آفتابی بود و لی‌لی خیلی هیجان‌زده بود. تمام اعضای خانواده‌اش قرار بود برای یک پیک‌نیک بزرگ خانوادگی به پارک بروند!

لی‌لی به مامان و بابایش کمک کرد تا ساندویچ، میوه و آبمیوه را بسته‌بندی کنند. برادر کوچکش، مکس، توپ را برداشت.
«مامان‌بزرگ و بابابزرگ هم میان؟» مکس پرسید.
«معلومه!» بابا گفت. «و عمو بن، خاله سارا و پسرعمو و دخترعموهات هم میان!»

در پارک، همه زیر یک درخت بزرگ جای خوبی پیدا کردند. مامان‌بزرگ شیرینی آورده بود و بابابزرگ گیتارش را. دخترعمو و پسرعموی لی‌لی، میا و جیک، پیشش دویدند.
«بیا بازی کنیم!» آن‌ها فریاد زدند.

در حالی که بزرگ‌ترها صحبت می‌کردند و می‌خندیدند، بچه‌ها بازی «وسطی» و فوتبال بازی کردند. عمو بن و خاله سارا عکس می‌گرفتند.
«بگید پنیر!» خاله سارا گفت.

بعدتر، خانواده به صورت دایره‌ای کنار هم نشستند تا غذا بخورند. لی‌لی گفت:
«من خانواده‌مون رو خیلی دوست دارم. با هم کلی خوش می‌گذره!»
بابابزرگ موسیقی زد و همه با هم آواز خواندند.

وقتی خورشید غروب کرد، مامان گفت: «وقت رفتنه.» لی‌لی احساس خوشحالی و خستگی می‌کرد. او مامان‌بزرگ، بابابزرگ و همه پسرعموها و دخترعموهایش را بغل کرد.

لی‌لی با لبخند گفت: «خانواده بهترینه!»

Story 2: Tim and His Family Tree

Tim’s teacher gave the class a special project: “Make your family tree!” Tim wasn’t sure where to start

At home, he asked his parents, "Can you help me with my family tree?" Dad smiled. "Sure! Let’s start with us. I’m your father, and this is your mother

Tim drew two boxes and wrote “Dad” and “Mom.” Then he added himself and his sister, Lucy. "We are children," said Tim. "Right!" said Mom

1

"Now let’s add your grandparents," Dad said. "My mom and dad are Grandma and Grandpa James. Your mom’s parents are Grandma and Grandpa Rose

Tim drew four more boxes. "Wow, I didn’t know their last names were different!" he said

Next, they added Tim’s uncle, Aunt May, and cousin Leo. "Uncle Ben is your father’s brother," Mom explained. "Aunt May is your aunt, and Leo is your cousin

Tim decorated the tree with little drawings: hearts for love and stars for fun. When he showed it to his class, everyone clapped

"This is my family," Tim said proudly. "Each person is special

1

داستان 2: تیم و درخت خانوادگی‌اش

معلم تیم به کلاس یک پروژه ویژه داد: «درخت خانوادگی‌تان را درست کنید!» تیم نمی‌دانست از کجا باید شروع کند.

در خانه، از والدینش پرسید: «می‌تونین کمکم کنین درخت خانوادگی‌ام رو درست کنم؟»
بابا لبخند زد. «البته! با خودمون شروع می‌کنیم. من پدرت هستم و این مادرت.»

تیم دو جعبه کشید و نوشت «بابا» و «مامان». بعد خودش و خواهرش لوسی را اضافه کرد.

«ما فرزندان هستیم،» تیم گفت.
«درسته!» مامان گفت.

«حالا پدربزرگ و مادربزرگت رو اضافه کنیم،» بابا گفت.
«مامان و بابای من می‌شن مامان‌بزرگ و بابابزرگ جیمز. پدر و مادر مامانت هم می‌شن مامان‌بزرگ و بابابزرگ رز.»

تیم چهار جعبه دیگر کشید. «وای، نمی‌دونستم فامیلی‌هاشون با هم فرق داره!» گفت.

بعد، تیم عمو، عمه می و پسرعمویش لئو را اضافه کرد.
«عمو بن برادر پدرت هست،» مامان توضیح داد. «عمه می، خاله‌ت هست و لئو پسرعموت.»

تیم درخت را با نقاشی‌های کوچک تزئین کرد: قلب برای عشق و ستاره برای خوش‌گذرونی. وقتی آن را به کلاس نشان داد، همه دست زدند.

«این خانواده‌مه،» تیم با افتخار گفت. «هر کدومشون خاص هستن.»

Story 3: A New Baby in the Family

Emma was seven years old when her mom said, "You’re going to be a big sister!" Emma was surprised. "Really?" she asked. "Yes! A baby is coming soon," Mom said

Emma told her grandparents, uncles, and aunts. Everyone was so happy. "You’ll be a great big sister," said Grandpa

When the baby came, it was a boy! Mom and Dad named him Oliver. Emma looked at him and said, "He’s so small

1

Emma helped Mom by singing songs to Oliver and bringing diapers. Aunt Lily came to visit with cousin Nora. "Can I hold the baby?" asked Nora. "Only if you’re careful," said Mom

One day, Emma drew a picture of her family. She drew Dad, Mom, herself, and baby Oliver. She added Grandma, Grandpa, Uncle Sam, Aunt Lily, and cousin Nora

She wrote, "My Family" at the top

At school, Emma shared her drawing. "This is my baby brother, Oliver," she said. "And that’s me, the big sister

Her teacher smiled. "Family means growing and caring for each other

Emma nodded. "I love my family. And I love being a big sister

1

داستان 3: نوزاد جدید در خانواده

اما هفت ساله بود که مامانش گفت: «قراره خواهر بزرگ بشی!»
اما تعجب کرد. «واقعاً؟»
«آره! یه نوزاد به زودی میاد،» مامان گفت.

اما این خبر را به پدربزرگ و مادربزرگ، دایی‌ها و خاله‌هایش گفت. همه خیلی خوشحال شدند.
«تو خواهری فوق‌العاده خواهی شد،» بابابزرگ گفت.

وقتی نوزاد آمد، پسر بود! مامان و بابا اسمش را اولیور گذاشتند. اما به او نگاه کرد و گفت:
«خیلی کوچولوعه!»

اما به مامان کمک می‌کرد: برای اولیور آواز می‌خواند و پوشک می‌آورد. خاله لی با دخترش نورا به دیدن آن‌ها آمد.
«می‌تونم نوزاد رو بغل کنم؟» نورا پرسید.
«فقط اگه خیلی مراقب باشی،» مامان گفت.

یک روز، اما نقاشی‌ای از خانواده‌اش کشید. بابا، مامان، خودش و نوزاد اولیور را کشید. مامان‌بزرگ، بابابزرگ، دایی سم، خاله لی و دخترخاله نورا را هم اضافه کرد.

او نوشت: «خانواده من» بالای نقاشی.

در مدرسه، اما نقاشی‌اش را نشان داد.
«این برادر کوچولوم، اولیوره،» گفت. «و اون منم، خواهر بزرگه!»

معلمش لبخند زد. «خانواده یعنی با هم رشد کردن و مراقب هم بودن.»

اما سر تکان داد. «من خانواده‌م رو دوست دارم. و دوست دارم خواهر بزرگه باشم.»

سخن پایانی

آموزش زبان انگلیسی به کودکان زمانی اثربخش‌تر خواهد بود که با مفاهیم ملموس، عاطفی و کاربردی همراه باشد. خانواده یکی از بنیادی‌ترین مفاهیم در زندگی هر کودک است، و یادگیری واژگان مربوط به آن می‌تواند احساس نزدیکی بیشتری با زبان هدف ایجاد کند. استفاده از شکلک‌ها، تلفظ‌های ساده، جملات کاربردی و داستان‌های کوتاه کودک‌محور، نه‌تنها زبان را جذاب‌تر و قابل درک‌تر می‌سازد، بلکه فضایی برای گفتگوهای عمیق‌تر در محیط خانواده فراهم می‌کند. این روش آموزش، به جای تکیه صرف بر حفظ کردن، کودک را درگیر تجربه‌ای معنادار و احساسی می‌سازد. سه داستان موجود در محتوا، هر یک با زبانی ساده، مفاهیم مهمی مانند روابط خانوادگی، همکاری و مسئولیت‌پذیری را منتقل می‌کنند که فراتر از آموزش زبان، نقش تربیتی نیز دارند. چنین محتوایی نه‌تنها به ارتقاء مهارت‌های زبانی کمک می‌کند، بلکه باعث تقویت روابط عاطفی درون خانواده نیز می‌شود.

آکادمی زبان اشراق همواره بر این باور است که آموزش زبان دوم، به‌ویژه برای کودکان، باید با نشاط، معنا و پیوندهای عاطفی همراه باشد. محتوای آموزشی معرفی اعضای خانواده به زبان انگلیسی با پشتیبانی از عناصر بصری، داستان‌گویی و کاربرد جملات ساده، کاملاً منطبق با رویکردهای آموزشی این آکادمی است. هدف از چنین برنامه‌هایی، ایجاد علاقه درونی و پایدار نسبت به یادگیری زبان، تقویت تعامل کودک با والدین، و آموزش مهارت‌های زبانی در بستری گرم و خانوادگی است. آکادمی زبان اشراق با ارائه‌ی منابع مشابه و دوره‌های تخصصی برای کودکان، محیطی خلاق و پشتیبان فراهم می‌سازد که نه‌تنها بر آموزش تمرکز دارد، بلکه رشد عاطفی، اجتماعی و فرهنگی کودکان را نیز در نظر می‌گیرد. این محتوا نمونه‌ای کامل از تلاش برای تبدیل آموزش به تجربه‌ای شاد و خاطره‌انگیز برای نسل آینده است؛ تجربه‌ای که در آن یادگیری زبان و درک ارزش‌های انسانی دست‌به‌دست هم می‌دهند.

لطفا امتیاز خود را ثبت کنید
1 5
  ارسال به دوستان:


سوالات متداول

1. چرا آموزش واژگان خانوادگی برای کودکان اهمیت دارد؟
2. چگونه داستان‌های کوتاه به یادگیری زبان کمک می‌کنند؟
3. آیا این محتوا تنها مناسب کودکان است؟
4. چطور می‌توان به منابع بیشتری از این نوع در آکادمی اشراق دسترسی داشت؟
پرسش ها و دیدگاه های کاربران
سوال یا دیدگاه شما
اختیاری
اختیاری (نمایش داده نخواهد شد)
ضروری